روز نجوم در تهران
مرداد 15, 1387کنفرانس آلودگی نوری
مرداد 15, 1387
آنچه در عکس ملاحظه می کنید بی شباهت به عملیات محیرالعقول بندبازان حرفه ای نیست؛ در ارتفاع ۱۴۵۰پایی (حدود ۴۸۰متری) زمین، تکنیسین ها مشغول کار روی آنتن عظیم ساختمان امپایراستیت نیویورک هستند. همانطور که ملاحظه می فرمایید، تعویض لامپ این آنتن چندان آسان نیست. از آن مهمتر ، کار عکاس است که برای گرفتن این عکس تا این ارتفاع صعود کرده است. جو مک نلی، عکاس معروف نشنال جئوگرافیک، نفر دوم از بالا، با دو دوربین و چندین لنز از این ستون عظیم بالا رفت…
خودش می گوید: «واقعا ترسیده بودم! در چنین ارتفاعی حتی حمل یک فیلتر اضافی هم مسأله ای است، چه برسد به چند تا لنز سنگین و دو دستگاه دوربین. اما به زحمتش می ارزید. گرفتن عکسی در آن ارتفاع و با آن شرایط، این احساس را که دارم کار منحصر به فردی انجام می دهم در من به کمال رساند.» مهندس تام سیلیمن در آن ارتفاع، لامپ را عوض می کند. در پشت سر او منهتن دیده می شود که سر از خواب برمی دارد و هنوز تک و توک، چراغ های روشن دیده می شود
امروزه، نور برای هر چیزی از جراحی لیزری چشم گرفته تا فن آوری تلفن به کار می رود .ارتش، هنرمندان و صنایع پیشرفته روزبه روز بیشتر قدر نور را می دانند.
قدرت شگفت انگیز نور در زندگی:
رنگین کمان و غروب آفتاب را میسر می کند. نور، ابزاری در اختیار ما می گذارد که زندگیمان را عوض می کند، از لامپ های مهتابی گرفته تا لیزرها و فیبرهای نوری. دانشمندان هنوز به تمامی، نمی دانند که نور چیست
لاس وگاس توده ای از رنگ است، جایی که از نور خیلی جدی استفاده می شود و هنوز تشنه نور و رنگ است .اینک نور، حرف اول را می زند و همه ساختمان های آنها به دنیایی از نور و رنگ بدل شده است
نور، جهان را پیش چشم ما آشکار می سازد و به ما امکان دیدن می دهد. جسم و روان، اشتیاقش را دارند. نور ساعت های بیولوژیک ما را تنظیم می کند. به مغز ما حس تشخیص رنگ ها را می دهد. نور، ما را تغذیه می کند، انرژی لازم را برای رشد گیاهان فراهم می آورد. دیدار جلوه هایی ویژه چون رنگین کمان و غروب آفتاب را میسر می کند. نور، ابزاری در اختیار ما می گذارد که زندگیمان را عوض می کند، از لامپ های مهتابی گرفته تا لیزرها و فیبرهای نوری. دانشمندان هنوز به تمامی، نمی دانند که نور چیست یا چه کارهایی می تواند انجام بدهد. آنها فقط می دانند که نور، آینده ما را درخشان خواهد کرد. این گزارش، نگاهی است اجمالی به نور از الف تا یا.
از آغاز در این جهان نور بوده است. در پایان، نور ضعیفی به جای خواهد ماند. در کل، نور، در دو شکل قابل مشاهده و غیرقابل مشاهده، کیهان را سرشار می کند. نور بیش از کمی، مرموز و تفحص ناپذیر است. فیزیک جدید مواد طبیعت را به اجزایی کوچک تر و شگفت تر تقسیم کرده، اما نور بخش پذیر نیست. هیچ کس به درستی نمی داند آن را چطور توضیح دهد. یک موج؟ یک جزء-ذره؟ بله، علم می گوید: هردو.
این یکی از وجوه نشان دهنده میزان اهمیت نور در زندگی روزمره است که ما کمتر به آن توجه می کنیم. نور تقریبا مثل هواست. یک برکت خداداد. همانطور که یک ماهی چندان به مفهوم آب نمی اندیشد، یک انسان نیز در نور و مفاهیم آن تامل نمی کند.
استثناهایی هست، لحظاتی خاص از توجه توام با اعجاب و تقدیر؛ وقتی نور جلوه هایی خاص را نشان می دهد؛ یک رنگین کمان زیبا از پس بارانی شوینده و پاک کننده، ضربان تند و داغ برق در آسمان تاریک، سطح طلایی دریا در برآمدن خورشید صبح، نور پاره پاره از شاخ و برگ درختان در جنگلی انبوه، نقطه ای سرخ از نور لیزری در آزمایشگاه، روشنایی شمع در اتاقی با جلوه ای رمانتیک و… .
اگرچه ما معمولا نور را نمی بینیم ولی صرفا به وسیله آن می بینیم. نمی توانید زیبایی گل رز را تحسین کنید اگر در این اصل علمی تامل کنید که رنگ قرمز چیزی نیست جز ترجمه مغز ما از طول موج های مخصوصی از نور که فاصله هر نقطه اوج آن تقریبا ۷۰۰ نانومتر است. یک کارگردان نور در تئاتر گفت؛ زمانی بهترین کار را ارایه می دهد که نور به هیچ وجه توجه بیننده را جلب نکند. هدف او این است که فضایی را خلق کند، یک حالت، به وجود آورد نه اینکه با استفاده از وسایل و فیلترها، جلوه های جدید و عجیب ایجاد کند.
امروزه، نور برای هر چیزی از جراحی لیزری چشم گرفته تا فن آوری تلفن به کار می رود. در ارتش، چنان تسلیحات مدرنی با استفاده از نور ساخته شده و می شود که بیشتر به داستان های علمی – تخیلی شبیه است و ظرف ده سال آینده ممکن است نور به سلاحی برای زدن موشک های دشمن در فضا تبدیل شود. نور حتی می تواند منبع همیشگی و پایدار نیرو برای سفرهای طولانی به فضا باشد. هر چه بیشتر به موضوع دقت می کنید، بیشتر درمی یابید که زندگی ما در حول نور، ساخته شده و وجود روزمره ما به طرز عجیبی مرتبا توسط چیزی مبهم شکل می گیرد که از آغاز، وجود داشته است. از فن آوری ما تا روحانیت و معنویت ما، همه و همه مخلوق نور است. بی نور ما چه می توانیم باشیم؟
وقتی فهم نور در جهان امروز تا این پایه مشکل است، طبیعی است که در گذشته های دور، درک آن بسیار دشوارتر بوده است. عدم وجود وسایل و ابزار علمی برای درک بهتر نور، مردم باستان را وادار می کرد تنها از تخیل و قدرت فکر خود برای نفوذ به طبیعت نور استفاده کنند. ارسطو در باب نور، بیانی مبهم دارد: «نور عبارت است از فعالیت آنچه شفاف است.» این شفافیت، خاصیت اصلی بسیاری از مواد بود؛ بسیاری از مواد وقتی به وسیله حرارت خورشید یا آتش فعال می شدند، نور و رنگ ایجاد می کردند.
فیلسوف و شاعر بزرگ قرن پنجم پیش از میلاد، امپیدوکلس، درکی هوشمندانه و روشن از نور داشت: «نور ماده ای سیال است که از خورشید منتشر می شود و ما آن را درنمی یابیم چون بسیار سریع حرکت می کند.» اما او نیز بر این عقیده بود که «آتشی در چشم» وجود دارد، مثل شعله فانوس.
بسیاری از دانشمندان یونانی، از جمله افلاطون و اقلیدس، بر این باور بودند که چشم، نوعی اشعه بینایی از خود منتشر می کند. این باور بیشتر بدان دلیل به وجود آمد که گاه وقتی ناگهان به سوی جسمی نگاه می کنیم، در وهله اول نمی توانیم آن را درست تشخیص دهیم و کمی طول می کشد تا جسم، روشن و آشکار شود. به نظر آنان، تا اشعه موردنظر از چشم به شیء برخورد نکند شیء، دیده نخواهد شد. ارسطو اولین کسی بود که این نظر را رد کرد و گفت؛ اگر این امر واقعیت داشت ما باید در شب هم می توانستیم ببینیم.
هزار سال پیش، دانشمند عرب- الهازن- مباحثی را در رابطه با نور مطرح کرد، از جمله دردی که ما در اثر نگاه کردن به خورشید حس می کنیم مبین آن است که نور وارد چشم ما می شود و به جای دیگری نمی رود. قرن ها بعد لئوناردو داوینچی متوجه شد که چشم، شبیه اتاق تاریک دوربین است. او در حقیقت دنباله راه الهازن را گرفت و به یافته های نوینی درباره نور دست یافت. بعد از آن دکارت، با آزمایش چشم گاو متوجه شد که تصویر اشیا در شبکیه چشم، معکوس است. پس چرا ما دنیا را وارونه نمی بینیم؟ چون مغز ما تصویر را اصلاح می کند. دیدن، یک پدیده فیزیکی-روانی است.
به زودی نور به درون آزمایشگاه اسحاق نیوتن راه یافت و چون از آزمایشگاه بیرون آمد به چیزی کاملا متفاوت تبدیل شده بود. در دهه ۱۶۶۰ نیوتن با استفاده از یک منشور، ثابت کرد نور ترکیبی از طیف رنگهاست. با قرار دادن یک منشور دیگر در مسیر رنگین کمان، نیوتن دوباره نور سفید به دست آورد و این، یکی از بزرگترین اکتشاف های بشری بود. تا رازهای تازه ای از نور آشکار شود. دانشمندان بسیاری چون آلبرت انیشتن، سیدنی پرکویتز، آلبرت میکلسون، ادوارد مورلی و… در زمینه نورکار کردندو آنچه امروز از نور و آثار بسیار مهم آن می دانیم، اثر زحمات آنها است.
نور در لاس وگاس
آنچه مسلم است این است که همه چیز ما از نور و وابسته به نور است. امروز شهرهای بزرگ ما هم سخت به نور وابسته اند. لاس وگاس یکی از آنها است.
لاس وگاس توده ای از رنگ است، جایی که از نور خیلی جدی استفاده می شود و هنوز تشنه نور و رنگ است. فروشگاه ها و اماکن مختلف دیگر فقط با تابلوهای بزرگ نئون و چیزهایی از این قبیل خود را عرضه نمی کنند؛ اینک نور، حرف اول را می زند و همه ساختمان های آنها به دنیایی از نور و رنگ بدل شده است.
تمام ساختمانMGM به رنگ زمرد می درخشد. فیبرهای نوری به طرزی شگفت انگیز ضربان نور را از برج «استارتوسفر» به اطراف می پراکند. نوارهای عمودی نئون که ساختمان «ریو» را تزیین کرده چنان درخشان است که از کوه های دوردست دیده می شود.
ساختمان «لاگزوز» به شکل هرم ساخته شده و به طرز عجیبی هنگام شب تاریک می ماند. حضور چنین حجم سیاه انبوهی به واسطه وجود ساختمان مجاور -ماندالی- برجسته تر می شود.
لاگزوز به جای آنکه خود را در نورهای شناور غرق کند یا با بیشمار لامپ رنگارنگ بپوشاند، آسمان را هدف گرفته است. شاید بتوان گفت روشن ترین حجم نور زمین که مستقیم به آسمان می تابد، از این ساختمان است.
برای آگاهی از ساختار نوری این ساختمان به دنبال جان لیچتستاینر، مدیرفنی ساختمان از راه های پیچاپیچ و سه نردبان فلزی بالا می روم تا به قله ساختمان عظیم لاگزوز برسم و ۲۹لامپ زنون را که هر کدام ۷هزار وات نور دارند و در مجموع، ستونی عظیم از نور به آسمان می فرستند، ببینم. همان جا، تابلویی نصب شده که خطر چراغ ها را گوشزد می کند. در تابلو، قید شده که چراغ ها که هرکدام به اندازه یک ماشین لباسشویی بزرگ هستند، بسیار حساس اند و ممکن است در اثر ضربه یا ارتعاش، منفجر شوند.
لیچتستاینر توضیح داد که پیش از آنکه شب هنگام، کامپیوتر مخصوصی، «شعاع آسمانی »(نامی که برای این مجموعه نوری انتخاب شده) را روشن کند، لامپ های فلاشی به مدت ۳۰ثانیه، شروع به فلاش زدن می کنند: «ما نمی خواهیم هیچ خلبانی را شگفت زده کنیم، چون نور شعاع آسمانی تا دورترین فاصله ها در آسمان بالا می رود و اگر ناگهان روشن شود، ممکن است باعث یکه خوردن و نگرانی هر خلبانی که در آن وقت، از بالای ساختمان عبور می کند، شود.»
آنگاه دکمه ای را از میان ده ها دکمه روی کنسول دیجیتال فشرد تا یکی از لامپ ها را روشن کند. با روشن شدن لامپ، ناگهان اشعه ای عظیم، یا به بیان بهتر ستونی عظیم از نور، فوران کرد و سینه آسمان را شکافت. آن وقت به درستی دریافتم که منظور او از فلاش زدن ابتدایی برای جلوگیری از یکه خوردن خلبان ها چیست. وقتی ۳۹ لامپ شبیه این ناگهان روشن شوند، هر خلبانی ممکن است دست و پایش را گم کند. روشنایی این لامپ، آنقدر زیاد بود که وقتی برای یک لحظه، دفتر یادداشتم را روی نور نگه داشتم انعکاس آن چنان شدید بود که احساس کردم ضربه ای به چشمم وارد شد و فورا روبرگرداندم. در یک لحظه، تمام خطوط روی دفترچه محو شد و تنها چیزی که می توانستم ببینم، مستطیلی از نور سفید کور کننده بود.
بالای لامپ ها، به نوک هرم رفتیم. لاس وگاس تا مایل ها در هر طرف ادامه داشت. هنگام روز، شهر، آرام است و رنگ ها یکدست ترند. نورهای رقصان، پیچان، رخشان، چشمک زنان و خیال انگیز و رنگارنگ شب های لاس وگاس در برابر خورشید فروزان صحرا و نور سفیدش محو می شوند.
نگاهی به آسمان باز و روشن انداختم. آفتاب جهان را پر کرده بود. به چراغ بزرگ طبیعت اشاره کردم و گفتم: «حالا فقط یک لامپ روشن است.»
لیچتستاینر -متخصص نور- با لحنی احترام آمیز در برابر بزرگترین منبع فروزنده، به تایید گفت: «آری، فقط یک نور، نوری که عظیم ترین نورهای ساخته شده به دست بشر، در برابرش ذره ای بیش نیست.» و من مبهوت عظمت خورشید، افزودم: «ذره ای هم نیست.»
بعد به تئاتر بلاگیو رفتم تا نمایشی را تماشا کنم. با ورود به تئاتر، پرده قرمز مسحورم کرد. خیلی قرمز، قرمزتر از قر مز به نظر می رسید و نیز سنگین و مخملین، مثل پرده های تئاتر سبک باروک بود.
آنچه نمی دانستم این بود که چقدرچشمان من در برابر نورپردازی هوشمندانه، ضعیف است و آسان فریب می خورد؛ این را بعدا فهمیدم. طراح نور، لوک لافورچن، از دو دستگاه نوری استفاده می کند – یک نور قرمز که مستقیما به طرف پرده هدف گیری شده و یک نور قرمز ملایم تر که از پهلو می درخشد- تا احساس سنگینی و عمق در پرده به وجود آورد. در واقع جنس پرده ، منسوجی سبک وزن است که به کارگردان صحنه امکان می دهد همه چیز را به سرعت در صحنه تغییر دهد یا جمع و جور کند.
ژانت فارمر- نورپرداز- پشت صحنه را به من نشان داده و جریان روشنایی ۲هزار چراغ و یک هزار و ۶۹۵کلید تاریک و روشن کردن نور (دیمر) را که به وسیله کامپیوتر کنترل می شود، برایم توضیح می دهد. اوضاع، به کلی با سابق فرق کرده و او هیچ نیازی ندارد از نردبان های متعدد برای تنظیم نورها و تغییر فیلترهای جورواجور صحنه، بالا و پایین برود.
موتورهای کوچک موجود در لامپ ها به راحتی این کار را انجام می دهند. او دیگر برای ایجاد نور زرد یا آبی یا قرمز از فیلترهای تک ژلاتینی روی نور سفید استفاده نمی کند. تکنولوژی جدید صحنه، از فیلترهای دی کروییک، استفاده می کند که عبارتست از قطعات شیشه با پوشش معدنی. این فیلترها، قادرند نوری خالص تر و به مراتب انبوه تر پدید آورند – نظیر همان نوری که باعث شده بود پرده مثل مخمل قرمز به نظر آید.
امروز، صنعت نور به یکی از بزرگترین صنایع تبدیل شده و یکی از عناصر اصلی زیباسازی شهرها به شمار می رود. نگاهی به خیابان ها، فروشگاه ها، تابلوها و… به خوبی اهمیت نور را نشان می دهد. اهمیتی که روز به روز بیشتر خواهد شد
منبع:National Geographic
|