هستی، چیزی غیر از نور نیست و هر چه در جهان است و بعد از این به وجود می آید نور است”. در ادامه این تفسیر، “موجودات دنیا همه از نور به وجود آمده اند و انوار به یکدیگر می تابند و آن تابش متقابل را اشراق خوانند.” این چکیده ای است از فلسفه شیخ اشراق –سهروردی- که می تواند آغاز نوشته ای در باب “نورپردازی شهری” در قرن بیست و یک قرار گیرد! به شرطی که نور پاک مورد توجه “سهروردی” با نورهای عجیب و بیماری زایی که این روزها در برابر چشمانمان قرار می گیرند و لحظه هایمان را تهدید می کنند، یکی شمرده نشود.
شب و روز، روشنایی و تاریکی، سیاهی و سپیدی …. ظاهرا وجود این عناصر متضاد که در شالوده خلقت پیش بینی شده اند بی دلیل نبوده است. احتمالا شب و تاریکی هم به میزانی در فلسفه زندگانی لازم و ضروری بوده اند که در کنار روز و روشنایی به آن فکر شده است. بنا بر این تفکر، لزومی ندارد شب را همچون روز آرایش و آن را روشن کنیم. تاریکی در فلسفه خلقت پیش بینی شده است چون آرامش و خلوت را به همراه دارد، اگرچه میزانی از نور در تاریکی هم ضروری به نظر می رسد.
“بهرام کلهرنیا” – استاد گرافیک و تصویرسازی- به زندگی نو از انقلاب صنعتی به بعد اشاره می کند که از آن زمان نیاز به نور در شب را جدی تر کرده است:” انسان در طول بیست و چهار ساعت به همان میزان که به نور طبیعی روز احتیاج دارد به تاریکی هم احتیاج دارد. بخشی از اتفاقات فیزیولوژیک و ویژگی های ضروری برای زیست او در تاریکی و در روشنایی تحقق پیدا می کند و هر فردی باید ترکیب مناسبی از اینها را دریافت کند تا تندرستی جسمی، روحی، فکری و کارکردی داشته باشد.”
چندین سال است که در کنار آلودگی آب و هوا، واژه “آلودگی بصری” به واژگان رایجی که خصوصا در مورد تهران استفاده می شود اضافه شده است. در دوران جدید و در غیاب مدیریت سازمان یافته شهری، تصمیم گیری های شخصی و غیر اصولی صورت می گیرد و در مورد موضوع مورد بحث ما با واژه دیگری – آلودگی نوری- مواجه می شویم که “کلهرنیا” در تعریف آن می گوید: ” ما منظره زندگانی را به شکل بیمار و نادرست دستکاری می کنیم. بخشی از این منظره، شکل آسمان است که ما آن را با نور شهر از کف داده ایم. خیلی ها ممکن است فکر کنند که چه خنده دار! خب آسمان را ندیدیم که ندیدیم. چه دردی از ما درمان می شود اگر آسمان را ببینیم؟”
اینجاست که وقتی به خارج از شهرها می رویم یکی از دلایلی که موجب “خوب شدن” حالمان می شود را در می یابیم: دیدن پهنه آسمان و سوسو زدن ستاره ها و نور مهتابی ماه؛ عناصری طبیعی که در آلودگی های بصری و نوری شهرهایمان آن ها را از دست می دهیم. “مطابق مطالعات اساسی تمام افراد سالم احتیاج دارند که در بیست و چهار ساعت زندگانی نگاهی به آسمان بیندازند و تصویر روز و شب آن را ببینند. افق زندگی آنها با تماس با این دو تصویر گوناگون و متضاد بهبودی پیدا می کند و بخش مهمی از آرمان های عاطفی، روحی، اندیشه ای و جسمی ما از طریق دیدن آسمان تسکین پیدا می کند، در حالیکه ما با فراوان کردن حجم نور در شهر کاری می کنیم که آن تصویر ناپدید شود و دیگر ستاره و ماه و ابر شبانه در آسمان دیده نشود.”
از طرفی می گویند تاریکی به دنبال خود ابهام می آورد و گاهی به ترس و اضطراب و وحشت و ناامنی منجر می شود. به همین دلیل است که انسانها به طور طبیعی از تاریکی مطلق گریزانند. اما روشن کردن اتاق و خانه و بعد از آن، شهر، بر مبنایی شکل می گیرد، اصولی دارد و لوازم، دلایل و مناسباتی علمی، کارشناسی و وابسته به مسائل زیبایی شناسی را طلب می کند. به همین خاطر است که نورهای جیغ بنفش و سبز و آبی که زیر پل های کلان شهری چون تهران می بینیم هیچگاه برایمان عادی و خوشایند و دلپذیر نمی شوند. نورهایی که چشمانمان وسوسه فرار از آنها را دارند و حسی عجیب، همراه با دلهره را پیشکش روح و روانمان می کنند. “بهرام دبیری” – نقاش- پیشنهاد می کند مسئولان شهری، تمام شهر را مثل یک خانه یا حتی مثل سن تئاتر ببینند و بر آن اساس نورپردازی کنند. او به خاطره تصویری اش از شهر “رم” اشاره می کند؛ مدلی که به هیچ وجه غیر قابل اجرا نیست: ” رم هفت تپه است و در شب، روی هر دورنمایی که قرار بگیری، نور مسی رنگ بسیار لطیف و شبانه ای روی شهر می بینی که جیغ نیست و اذیت نمی کند. ما باید باور کنیم که شب با روز فرق دارد. بنابراین جستجوی نورپردازی شبانه به روشنی روز، جز اتلاف انرژی نوعی بیگانگی و سرسام و ناشناسی را هم موجب می شود.” مقایسه نورپردازی شهری مانند “رم” با شهری مثل “تهران”، البته کار عاقلانه ای به نظر نمی رسد. اما شنیدن یک نمونه موردی از ساختمانی در تهران هم خالی از لطف نیست. ساختمانی که روبروی کارگاه “بهرام دبیری” در منطقه ونک تهران واقع شده است: “ساختمان یک اداره دولتی است به نام “مدیریت اکتشاف” که ده ها نور بنفش و آبی و قرمز و سبز به در و دیوار آن نصب شده. یک بار اتفاقی به یکی از مسئولین اش برخوردم و گفتم: اینجا مرکز خرید است یا شهربازی؟ اینجا یک اداره است که متخصصین آن هم بسیار معدود، ممکن است با آن کار داشته باشند. این همه خودنمایی که روی این بنا کردید غیر از اتلاف انرژی چه معنایی دارد؟ چه کسی از مردم عادی شهر با شما کار دارد که از شب تا صبح باید از در و دیوار این ساختمان نورهای جیغ و زشت بدرخشد؟ فاجعه وقتی است که شب برق می رود و موتور برق ساختمان به صدا در می آید و هیچکس در منطقه آسایش ندارد.”
حقیقتا نورهای رنگینی که عموما زیر پل های شهرمان را می آلایند تا مثلا آنجا را بیارایند، بر اساس کدام سلیقه، کدام نیاز و کدام مبنا طراحی شده اند؟ اصلا آیا طراحی شده اند؟! “بهرام کلهرنیا” از تصمیم گیری های شخصی سازمان ها می گوید: ” ما شاهد هستیم که شهرداری مناطق زیر پل های بزرگراه ها را با نورهای بنفش و آبی و نیلی عجیب آرایش می کنند که ظاهرا برای زیبایی است در حالیکه در دانش رنگ شناسی تمام منابع نور رنگینی که در این گونه خاص استفاده می شود منابع نوری هستند که برای ایجاد سوء ظن، شکاکیت، ترس، بدکاری و وحشت بوجود می آید. ما پل ها را تبدیل به مکان جذاب برای خلاف کاری می کنیم که بخواهد کار خارج از عرف انجام دهد و ناخودآگاه سالم و طبیعی تمام افراد گیرنده این موضوع هستند. ما محلی درست می کنیم که اگر کسی خواست یک ماده تخدیری را توزیع کند فکر کند عجب جای خوبی است. این یعنی اشاعه تکنیک زندگانی غلط و بیماری زا.”
از طرف دیگر، ایشان به جنس نور اشاره می کند که ممکن است در بسیاری موارد، جنس نورهای رایجی که در سالهای اخیر به وفور مورد استفاده قرار می گیرد و بسیار هم بر استفاده از آنها تاکید می شود – یعنی نورهای کم مصرف- برای سلامت انسانها مضر باشند. این نورها به گفته او حاوی بازتابش های ماوراء بنفش و طول موج های دیگری است که تماما زیان بارند و سبب کاهش ترشح بعضی از غدد درون ریز بدن می شوند و در دراز مدت، دشواری هایی در سیستم عصبی، روحی و پریشان حالی ها و افسردگی ها را موجب می شوند. افراد در طول روز احساس خستگی می کنند و نمی دانند این خستگی از کجا آمده است؟!
اما چاره چیست؟ بالاخره شهرمان را چطور نورپردازی کنیم تا روحمان آسیب نبیند، منظره مان زشت نشود و خودمان را از رویت آسمان و ستاره هایش بی نصیب نگذاریم. اولین موردی که “کلهرنیا” برای نورپردازی شهری بر آن تاکید می کند این است که نور نباید به سمت آسمان تابانده شود: “امروز در سطح بین المللی طبق عکسبرداری هایی که از طریق ماهواره ها از سطح شهرها می شود، میزان و حجم نوری که به سمت بالا می تابانند مورد بررسی قرار گرفته است. تقریبا اکثر کلان شهرهای دنیا مبتلا به این ماجرا هستند. تهران هم جزو شهرهای اصلی این ماجرا است و اصفهان و مشهد و تبریز و … هم در مراتب بعدی قرار دارند.” بنا بر گفته این هنرمند گرافیست و بر اساس آنچه امروز در دنیا در موردش صحبت می شود و آن هم مناسب سازی شهرها برای افراد کم توان، کودکان و افراد مسن است، ما به یک نور ملایم احتیاج داریم که افراد با دید محدود بتوانند با آرامش از آن بهره ببرند. “گروه معیار برای سامان دهی نور مناسب در شب آنها هستند، نه جوانی که چالاک است و خوب می بیند. به همین دلیل حجم نور و منابع نور و شیوه قرار گیری آنها در شهر برای این افراد طراحی می شود. طراحی مناسبی که به تمام سطح شهر میزان مناسبی از نور از بالا به پایین تابانده شود. طوری که شهر به یک نور ملایم، مناسب و اطمینان بخش که به سمت گرما گرایش دارد، مبتلا شود. یک فام تقریبا “اکر-نارنجی” باید در این نور تعبیه شود، مثلا با استفاده از چراغ های بخار سدیم متوسط، می توان این نور را درست کرد.”
“بهرام دبیری” نیز نحوه نورپردازی برای اماکن مختلف را متفاوت می داند، اگرچه اساسا به نظر می رسد نورهای جیغ و زننده مورد تایید هیچ هنرمند و کارشناسی نیست: ” اختلافی با نور رنگی ندارم، اما کدام رنگ و برای کجا؟ رنگ ها معنا دارند. می شود از روی نقشه تقسیم بندی کرد و تصمیم گرفت که کجای شهر می خواهیم بیشتر دیده شود، کجا قرار است آرام باشد؟ کجا می خواهیم شادی داشته باشیم؟ می توان پالتی طراحی کرد و بناهای تاریخی شهر را یک نورپردازی کرد و پارک ها را یک نوع… حتی چهارراه ها را هم به نوعی دیگر …. مثلا وقتی از یک اتوبان می گذرید اگر نور سفید در آن وجود دارد، به تقاطع که نزدیک می شوید، از فاصله صد متری نور می تواند عوض شود و به طرف یک نور زرد یا مسی برود که خودبخود به راننده بدون اینکه علائم را ببیند آگاهی می دهد که به تقاطع نزدیک شده است.”
ظاهرا در مملکت خودمان هم نمونه های موفقی وجود داشته است که از همکاری و همفکری مدیران شهری با متخصصان و هنرمندان حاصل شده است. طراحی های شهری که چند سال گذشته در شیراز با همکاری چند معمار باذوق برای بعضی مکان ها انجام شد، یا نورپردازی های درست با نسلی از چراغ ها با زاویه تابش های اصولی که در سالهای گذشته صورت گرفته بود، نمونه هایی از این دست اند. توجهی که در این شهر در گذشته به سبب جشن های هنر دیده می شد و بعد از انقلاب هم با حضور مدیران آگاه پیگیری شد، اگرچه امید بخش بود، اما به دلیل اینکه خصوصا در حوزه نورپردازی، فرسودگی، عاملی ناگزیر است و نیاز به مرمت و احیا همواره وجود دارد، متاسفانه آن موفقیت ها ادامه پیدا نکرد.
چه حیف که از تاریخ چند هزارساله مان داد سخن می دهیم و هر وقت در جایی مستاصل می شویم به آن دست می یازیم، اما پایتخت همین کشور پر سابقه تاریخی را با نورها و رنگ هایی می آلاییم که در کشورهای دیگر فقط نشانه محیطی برای وقت گذرانی های شبانه، آن هم برای عده ای خاص و مشخص است
هدی امین
منبع:هفته نامه نگاه/شماره هفتم/ اردیبهشت ۱۳۹۱